مصطفی محمد نجار وزیر کشور که روز14 خرداد ازجانب سید حسن مصطفوی و محمد علی انصاری مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود د ربیمارستان چمران بستری شد.
به گزارش جوان آنلاین وزیر کشور پیش ا ز14 خرداد تحت عمل جراحی سینوس قرار گرفته بود و به توصیه پزشکان معالج بایستی تحت نظر پزشکان قرار می گرفت ولیکن در روز 14 خرداد در حالی که از وضعیت جسمانی مناسبی برخوردار نبود درحرم مطهر حضرت امام(ره) حاضر شد که پس از سخنرانی سید حسن مصطفوی مورد ضرب و شتم وی محمدعلی انصاری قرار گرفت به طوری که بخیه های صورت وی پاره گردید و دچار خونریزی شد. وی پس از حمله این دوتن هم اکنون مجددا دربیمارستان چمران
چقدر سخته که چشمات رنگ غم باشه
ولی ظاهر پر از خنده
چقدر سخته که عشقت آسمون باشه
ولی آسون بگن چنده
چقدر سخته کلامت ساده پرپر شه
نتونی ناجیِش باشی
چقدر سخته که موندن راه آخر شه
نتونی راهیِش باشی
چقدر سخته توو خونت عین مهمون شی
بپوسی خسته بیرون شی
چقدر سخته دلت پر باشه ساکت شی
ولی توو سینه داغون شی
چقدر سخته که یک دنیا صدا باشی
ولی از صحنه ی خوندن جدا باشی
چقدر سخته که نزدیک خدا باشی
ولی غرق ادا باشی
علی مطهری در یادداشتی که در اختیار
مطهری با مقصر دانستن رئیس جمهور در این مراسم که اشاره به آن نمی کند گفته است
وی با توهین به
وی در بخش دیگری از نوشته خود نیز با تشبیه مردم نمازگزار با سپاه عمر سعد در روز عاشورا نوشت:دآقایانی که اصرار بر شبیه سازی حوادث امروز با حوادث صدر اسلام دارند آیا صحیح می دانند که آنها و دار و دسته شان را به سپاه عمر سعد و ابن زیاد تشبیه کنیم که در روز عاشورا با ایجاد سر و صدا اجازه نمی دادند نوه پیغمبر سخن بگوید؟
رابطه عمیق حضرت امام با مقام معظم رهبری و علاقه دوطرفه آنان در دوران پیش از انقلاب و پس از آن تا رحلت امام بر همگان روشن است.
ظاهراً تقدیر بر آن بود که این رابطه، پس از رحلت امام هم در شکلی خاص تجلی یابد و آن، ماجرایی بود که هنگام تدفین امام رخ داد و بدن مطهر ایشان با کفنی که آیت الله خامنه ای برای خود تهیه نموده بودند کفن گردید و دفن شد.
آقای توسلی (از اعضای دفتر امام) در مصاحبه ای این ماجرا را تعریف نموده اند که ما نیز آن را در سالروز تدفین امام نقل می کنیم: «ساعت ده و بیست دقیقه شب بود که دل مهربان امام از حرکت ایستاد و صدای شیون و ضجه به آسمان رسید. مسئولان تراز اول اعلام کردند که همه آرام باشند، چون اعلام خبر در آن وقت شب صلاح نیست. حدود ساعت دو بعد از نیمه شب، جنازه امام را به خانه شان بردیم . ... سپس مشغول تکفین شدیم و برد یمانی ای را که حاج شیخ حسن صانعی آورده بودند روی آن پیچیدیم و قرآنی را روی سینه امام قرار دادیم. صبح به علت کثرت جمعیت تدفین امام انجام نشد و کفن از بین رفت و جنازه را به جماران برگرداندیم. در آنجا حضرت آیت الله خامنه ای، بردی را که برای خود نگه داشته بودند، فرستادند، قرآن را روی همان کفن کشیدیم تا بعد از ظهر که امکان دفن پیکر امام فراهم شد.»
(مصاحبه آقای محمد رضا توسلی با نشریه شاهد یاران، شماره 7، صفحه 37)
هیسسسسسس.....خیلی آروم سلاااااااام
یکی میگفت: من رقص دخترای هندی رو خیلی بیشتر از نماز مامان و بابام دوست دارم!!!!
بهش گفتم زبونتو بیشگون بگیر..گفتم خوب چرااینجوری میگی؟ بهم گفت: آخه نمازی که مامان و بابای من میخونن فکر کنم از روی عادت باشه ولی رقص دخترای هندی از روی عشقه(ندیدی یه فیلم هندیه 3 ساعته 4:41دقیقه اش رقص و درخت و شادی و...)
......این یکیو داشته باشید.....
یکی میگفت رفتم بندر(عباسشون میگفت،نه انزلی و...) دم غروب که دریا کم کم داشت خلوت میشد من تازه رفتم لب ساحل بشینم ...از قضا باد تندی هم می اومد...با امواج بد جوری به کنارهای ساحل سیلی میزد...یه صدایی به گوشم میرسید که بد جوری منو میبرد توی حال خوش معنوی...فکر کنم صدای فریاد موج های کوچیک و بزرگ بود که برای رسیدن به ساحل غوغایی میکردند(غافل از اینکه ساحل براشون میشه گورستان)،خلاصه به یه بندری که نشسته بود و داشت سنک پرتاب میکرد توی آب گفتم :خوش به حالتون هر روز این صدای زیبای امواج رو میشنوید و کلی حال میکنید...گفت :کدوم صدا رو میگی ؟؟؟من که چیزی نمیشنوم!!!گفت من به این صدا عادت کردم...
......اینم خوندید بچه ها.....
فکر کنم گرفتید چیه منظورم؟؟؟؟؟؟؟؟ آره واژه ی تلخ .... عادت.....
آره عادت بوده که همیشه عشقو کم رنگ کرده....البته عادت همیشه بدم نیستا ولی در کل میگم....
نکنه ما به نبودن یا بودن بعضی ها که خیلی تو زندگیمون مهمن عادت کنیم؟؟؟ قبول کنید عادت قصه تلخیه...
خودمون...خودامون...خود خودامون.....خودی ها...از همه مهمتر آقامون.......خدای مهربونمون....خوب بیایین عادت نکنیم دیگه...فعلأ...